۱۳۹۵ آبان ۱۶, یکشنبه

آفتابکاران،6،نوامبر،2016 : وه که چه پرستاره است آسمان غمزده میهنم( شعله پاکروان)


امروز ریحان 29ساله شد... تولدت مبارک
آن که کشتستم پی مادون من
می نداند کی نخسبد خون من
سالگرد پروانگی ریحان را ناتمام گذاشتند. مأموران حاضر در بهشت زهرا در حالی که هیچ ”معذور “هم نبودند، هجوم آوردند و مراسم را به هم زدند و گرفتند و بردند و...
عزیزانی که یک سینه سخن داشتند و چه حرفهایی که باید گفته می‌شد و نشد. راستی چرا؟
وقتی که جای قاتلان و متجاوزان به حقوق مردم و بی‌گناهان و ستمدیدگان و قتل‌عام شدگان عوض شود و اینها به جای آنان سر بدار شوند، خوب همین است دیگر. امثال مرتضی سربندی و همپالکی‌هایش می‌شوند مظلوم، ریحانه‌ها هم ظالم و مستوجب مجازات. هرکس که هم شکوه‌یی بکند، باید خودش حساب پس بدهد که چرا شکوه کرده و افشا کرده و ”اشاعه “داده است.
بگذریم. آن روز، حرفهای ناگفته زیادی در انتظار بیان، بر لبهای مهمانان خشکیده بود. امروز در فضایی از شادی و سرور از تولد انسانی که نگذاشتند بیست و هفتمین بهار زندگیش را ببیند، بخشی از ناگفته‌های آن روز بر زبانها جاری شد.
در بیست ونهمین سالروز به دنیا آمدن ریحان، من و ما، جشنی کوچک برپا کردیم، دوستان مادرانه، ندای زنان ایران و کانون صنفی معلمان به خانه‌مان آمدند. عزیزانی همراه جعفر عظیم‌زاده و خانواده‌اش هم آمده بودند. آنان که سخن می‌گفتند، با واژه‌هایی سرشار از عشق و محبت به یادم آوردند 29سال پیش، نوزاد دختری به دنیا آوردم که هرگز دردی به وجودم تحمیل نکرد. درد را اما آنها که او را به زندان انداختند و سر به دارش کردند.. به جانم ریختند.
هر چه دوران کودکی ریحان آرام و بی‌درسر بود. از نوزده سالگی به مرکز حادثه‌ها پرتاب شد. هر چه بیشتر درد کشید مقاومتر شد. متفکرتر و مهربانتر.
میهمانان شروع به سخن کردند.. ، هرکس صحبتی کرد و من بیش از پیش به عمق نفوذ کلام ریحان که در نامه‌هایش موج می‌زند پی بردم.
بی‌شک چیزی که در قلبم موج می‌زد نشان از پیوستن جویبارهای کوچک آگاهی بود. در سرنوشت ریحان نشانه‌های بدیعی از رنج دیده می‌شود که او را به عمق دردهای اجتماعی به‌خصوص مطالبات زنان پیوند زده است. به قول یکی از حاضران، ریحان می‌توانست نقطه سیاه دیگری از انبوه سیاهیهای پنهان جامعه باشد. اما او انتخاب دیگری کرد و با همدردی و تاثیر مثبت بر روی هم بندان سیه روزش و مخالفت با شرایط تحمیلی از سوی سیستم، تبدیل شد به شمعی فروزان در تاریخ مبارزات زنان در میهنمان.
تأکید مهمانانم به این‌که ریحان، تنها، دختر من نیست و در قلب بسیاری از ایرانیان خانه کرده، مرا به این نکته آگاه کرد که هویت هر انسان با انتخاب آگاهانه و مبارزه با شرایط تحمیل شده غیرانسانی شکل می‌گیرد. آنچه یک فرد را تعریف می‌کند عملکرد او در فاصله بین تولد تا مرگ است. مهم نیست در چه محیطی با چه شرایط فرهنگی زندگی میکنی. مهم این است که می‌خواهی چه باشی و چگونه هستی خود را تعریف کنی. از کجا آمدن اهمیتی ندارد، به کجا رفتنت مهم است.
اکنون، 29سال پس از آن شب که در بیمارستان پاسارگاد تهران دختری با ۳.۳۵۰ کیلوگرم وزن، خودش را وارد زندگیم کرد، خود را مادری می‌دانم که هر لحظه از فرزندش چیزی می‌آموزد.
من به ریحان آموختم کلمات را چگونه به زبان آورد. یادش دادم چگونه قدم به قدم راه برود. در بیماریها تیمارش کردم. برایش لالایی خواندم تا بخوابد. اما او به من آموخت چگونه از آموخته‌هایم استفاده کنم. چگونه به‌دنبال گوهر انسانی بگردم؛ در وجود خودم و دیگران. چگونه بیندیشم و چگونه به افکارم جامه عمل بپوشانم.
ریحانه به من آموخت که چگونه بایستم. چگونه باورهایم را به بوته آزمایش بگذارم. چگونه هم‌چون شعله‌یی فروزان و سوزان زندگی را پاس بدارم.
اکنون نمی‌دانم آنچه می‌نویسم حرفهای من است یا ریحان؟ آنچه می‌بینم یا میشنوم، راهی که میروم، تصمیمی که می‌گیرم مربوط به من است یا ریحان؟ ما یکی شده‌ایم. من در او حلول یافته‌ام یا بهتر بگویم او در من. عشق، روح مرا به جان او پیوند زده است. پیوندی ناگسستنی. این پیوند چنان است که جعفر ناخوداگاه مرا ریحان صدا زد... این ”ناخودآگاه “صدا زدن را باز هم دیده‌ام. و وجودم غرق سرور می‌شود.
اکنون این ریحان است که در من می‌جوشد. شهین گفت که ریحان به جان و بطنم بازگشته. هم‌چنان که فرزندان بی‌گناه دیگر به جان مادرانشان بازگشته‌اند.
بر من است امروز و فردا بر وی است
خون چون من کس چنین ضایع کی است‌
اینگونه است که بیش از پیش گفته‌ی ریحان را درک می‌کنم که: با هر تولد رسالتی بر دوش انسان گذاشته می‌شود.
اکنون نمی‌دانم که امروز تولد ریحان بود یا مادرش. مادری که قلبش را به قلب هزاران زن دیگر پیوند زده. زنانی که پاره‌های تنشان را در گورهای بی‌نام و نشان جستجو کرده و هر شب در خیالشان به طلوع اختری تابناک در آسمان این سرزمین میاندیشند.
وه که چه پرستاره است آسمان غمزده میهنم.
پ. ن

امشب شمعهای روشن را با آرزوهای خوب برای جوانانمان فوت کردیم و کیک را قسمت کردیم. با چهره‌های خندان و دلهای پر خون. با دندانهای فشرده بر جگرهای خسته. با امید این‌که هیچ مادری به درد هجران و فقدان پاره تنش مبتلا نشود.

آفتابکاران،6،نوامبر،2016 : نامه زندانیان سیاسی در حمایت از مریم اکبری منفرد


زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر٫در نامه ای به واکنش ایران در قبال نامه دادخواهی مریم اکبری منفرد و ممنوع الملاقات شدن وی نامه ای منتشر کرده اند.این زندانیان سیاسی در نامه خود به جرم تلقی شدن این دادخواهی اعتراض کرده ٫ضمن حمایت از جنبش دادخواهی قتل عام شدگان تابستان ۶۷٫ از خانم عاصمه جهانگیر گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران و مجامع بین المللی خواهان توجه ویژه با این فشارها شدند.

واکنش ظالمانه رژیم به ندای مظلومیت و دادخواهی زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد
چهارشنبه گذشته ضمن ملاقات مطلع شدیم که زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد مدتی است ممنوع الملاقات شده است. سه برادر و یک خواهر مریم در دهه (60) اعدام شده اند، که دو تن انها از زندانیان سیاسی قتل عام شده در تابستان 67 می باشند.
اکنون نفس دادخواهی مریم که طی نامه ها و دلنوشته هایش در این باره منتشر گردیده، جرم تلقی شده و رژیم فاسد در وحشت از این نامه ها به فشار روانی و تهدید علیه او رو آورده و به دستور مقامات بالای دادستانی تلفن های هفتگی و ملاقات او با همسر و فرزندانش را تا اطلاع ثانوی قطع کرده اند.رژیم با اینکار درواقع علاوه بر مریم،فرزندان کم سن و سال و همسر او را نیز زجر داده و شکنجه روانی میکند. در ضمن به بستگان ازشان گفته شده که:"مجریان اعدام ها فوت کرده اند، شما چرا با این کارها آبروی نظام را می برید!!" در حالی که همه می دانیم اعضاء هیئت مرگ هم اکنون وقیحانه بر سر کار و به جنایات خود مشغولند. عاملان جزء قتل عام های تابستان 67 هم چه مرده باشند چه زنده، این جنایت علیه بشریت به پای رژیم ولایت فقیه و بنیان گذار و مقامات درجه اولش نوشته شده و ننگ تاریخی آن به نامشان ثبت و محفوظ است و باید که منتظر محاکمه و مجازات خود باشند.
ما امضاء کنندگان زیر از سالن 12 بند 4 زندان گوهردشت کرج ضمن همراهی و همدردی با مریم اکبری منفرد و حمایت از جنبش دادخواهی همه خانواده های شهدای تابستان 67 توجه مجامع بین المللی و حقوق بشری و به ویژه گزارشگر ویژه حقوق بشر سرکار خانم عاصمه جهانگیر را به اعمال فشار بر این خانواده ها جلب می کنیم.
زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج - 13 ابان 1395
اسامی امضاء کنندگان:
رضا اکبری منفرد
سعید شیرزاد
صالح کهندل
حسن صادقی
سعید ماسوری
شاهین ذوقی تبار
محمدعلی منصوری
خالدحردانی
علی معزی
بهنام موسیوند
جواد فولادوند
مهدی فراحی شاندیز

ابراهیم فیروزی

۱۳۹۵ مهر ۲۷, سه‌شنبه

آفتابکاران ، 18، اکتبر،2016 : حمایت مهدی فراحی شاندیز از جنبش دادخواهی قتل عام سال شصت و هفت

به گزارش حصار كانون حمايت از فعالان سياسي و عقيدتي :

من مهدی شاندیز بعنوان یک معلم که اینکه بمدت هشت سال در زندانهای جمهوری اسلامی مورد انواع شکنجه های روحی و روانی قرار گرفتم و تنها گناهم اینست که به ذلت تن ندادم و البته این خود در حکومت اخوند ها از گناهان کبیره است.

حال به عنوان یک زندانی سیاسی درخواست کوچکی از مقامات جمهوری اسلامی دارم که سالهای زیادی ما معلمان را درمدرسه مجبور می کردند تا به دانش اموزان یاد بدهیم ((بهترین کلمه قرن خمینی است )) و ایشان (خمینی)سال ١٣٦٧فتوایی برای قتل عام زندانیان سیاسی صادر کردند.


و حالا می خواهم مسئولین فتوای ایشان را از رادیو ،تلویزیون پخش بکنند تا مردم بعد از سالها در مورد بهترین فرد قرن قضاوت دیگر بکنند و اضافه می کنم من از دادخواهی ” قتل عام زندانیان سیاسی ٦٧”حمایت کرده و امیدوارم در اینده ای نزدیک مجرمان ان قتل ها به دادگاه مردمی کشیده شوند

همبستگی ملی ، 18، اکتبر،2016 : دکتر محمد ملکی: این وضع ادامه یافتنی نیست و این وضع تغییر خواهد کرد، شما مطمئن باشید

دکتر محمد ملکی: این وضع ادامه یافتنی نیست و این وضع تغییر خواهد کرد، شما مطمئن باشید


دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب ضدسلطنتی بر سر نگونی رژیم آخوندی تأکید کرد و گفت: این وضع ادامه یافتنی نیست و این وضع تغییر خواهد کرد و شما مطمئن باشید و من به شما قول میدهم.

وی طی مصاحبه یی درباره تلاش خود برای حذف مجازات اعدام در ایران تحت حاکمیت آخوندها گفت: «بیش از 150کشور در جهان مجازات اعدام را لغو کرده اند, ما نمی توانیم به دور کشور دیوار بکشیم و اگر امروز شاهدیم که صحبت از حذف مجازات اعدام توسط مسئولان نظام می شود به این دلیل است که نظام چاره ای به غیر ازاین ندارد.
وی گفت:: … بسیار بسیار امیدواریم که این حکم اعدام هر چه زودتر سایه اش را از سر این ملت کم بکنه اینهمه خانواده کشته نشن و خانواده متلاشی نشن این سی و هشت سال نتیجه ای که گرفتیم این بود که روز بروز اعتیاد و عواملی که موجب عرض کنم که اعدام میشه بیشتر شده بخصوص اعتیاد یعنی ما نتیجه نگرفتیم و باید یک فکری بکنیم بهمین خاطر 150نفر از نمایندگان مجلس آمدن و کارهایی میکنند زیر, زیر ها هم برنامه ای هستش در هر حال باید این کار رو انجام بدیم و ما تا آخرین لحظه بنده که خودم پیشنهاد دهنده این هستم قول میدم که به ملت ایران که تا آنموقع که نفسم در میاد و میتونم در این راه تلاش بکنم که اقلا یکی از مشکلات مملکت بر طرف بشه.

دکتر محمد ملکی افزود: من هیچ موقع نا امید نمی شوم نسبت به اصلاح چیزی اما قوه قضائیه ایران تا حالا نشان داده که واقعا یک قوه مستقل نیست قوه ای هست که تحت تاثیر وزارت اطلاعاته و خودم بارها زندان بودم بارها بازجویی شدم آنچه که خود بازجو ها بگن وقتی من بهشون میگفتم آقا من این مسئله رو مطرح میکنم شما در دادگاه از من بخواهید بازجو میگفت دادگاه چیه این حرف ها چیه هر چی بگی ما میگیم قاضی هم انجام میده خیلی ها گفتن که حاضرند شهادت بدهند بنابراین قوه قضائیه ما قوه قضائیه نیستش یک چیزی درست کردن و نشاندن آنجا و این وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه هست که تصمیم میگیره چکارش بکنند و کدام زندان ببرند چقدر بهش زندان بدهند و مجبورا اطاعت بکنند و اطاعت هم میکنند و مشکلی که ما داریم این هست که وقتی به خارجه میگویند مملکت سه قوه داره و مجریه عرض کنم که قوه مقننه و... بنظر من اینها همه اش کشک هست نه قوه مقننه ما قوه مقننه است هر چه ان بالا بگویند اطاعت میکنند بالا هم در مرحله اول سپاه هست و اطلاعات هست و غیرو که اینها دستورات رو اجرامیکنند و انجام میدهند و باید یک فکری کرد اینکه واقعا هم اینکه نزدیک انتخابات هستش باز شروع میکنند میگویند این بده و آن خوبه آن بدتره و این بهتره این بازیهایی که چهل سال سر مردم در میاورن …بگویند آقا این قوانین باید تغییر بکنه این شورای نگهبان بره کنار مردم هر چیزی رو میخواهند انتخاب بکنند و رای بدهند این نماینده مردم هست اگر این نیست پس چه شرکتی بکنیم, هر دفعه به ما گفتن, به این رای بدهید بعد حرف زدیم آن یکی بدتره وقتی بد باشه دیگر بد و بدتر تشخیص اش کی هستش بنابراین فکر میکنم مردم باید یک مقداری الان که شرایط جهانی مساعد هستش و در داخل هم مساعده, دیگر مردم کارد به استخوانشان خورده یک تکانی و چیزی بکنند که حتما و معتقدم که خواهند کرد بزودی مردم واقعا دیگه کارد به استخوانشان خورده من خودم رو مثال میزنم من توی این مملکت پنجاه سال تحقیق و عرض کنم که تدریس کردم آن مراکز تحقیقات هم که درست کردم در مورد سرطان کردم همه اینها هستش مقالات هستش الان به من دو هزار تومان حقوق میدهند و این نزدیک دو هزار تومان چیه من مدرک میاورم که نزدیک به یک میلیون تومان آمپول میزنم برای سرطانم و دوایی که باید بخرم خانمم مریضه این که زندگی نشدکه آنوقت ببینید من که در طبقه ای هستم که طبقه بسیار متوسط و تحصیلکرده و... . حالا ببینید توده های مردم و بینوا به اینها چه میگذره این وضع ادامه یافتنی نیست و این وضع تغییر خواهد کرد و شما مطمئن باشید و من به شما قول میدهم.

دکتر محمد ملکی افزود: “ما گام به گام داریم به سوی عرض کنم که بهتر شدن و ان اهدافی که مردم دارند، پیش میریم بشرطی که مردم توجه بکنند و مردم ترس را بگذارند کنار … میترسند ببرند زندان هر چه زیادتر ببرند زندان وضع متلاشی تر میشه, ترک بر میداره که اینها چقدر زندان چقدر شکنجه میکنند الان هم که این فایل صوتی آقای منتظری آبرو وحیثیت برای اینها در دنیا نگذاشته هر جایی و هرشبی در یک نقطه دنیا جمع میشوند عرض کنم که افشا میکنند با عکس و تفسیرات و غیرو و معلوم میشه که چه جنایتی در آن سال شده که هنوز هم قسمت اعظم اش معلوم نشده در هر حال من امیدوارم مردم قدری هوشیار باشن و بیدار بشن و نترسن من سرطان تمام بدنم رو گرفته قلبم با باطری کار میکنه سنم هشتاد و چهار ساله یک لحظه توجه میکنید از پا نمی نشینم میرم زندان دیدن این و آن که نیاز داره یک مقدار همکاری بکنیم یک کمی صمیمی باشیم یک کمی نترسیم اگر قراراست از کسی بترسیم از خدا بترسیم اگر هم قرار نیست که هیچی, اینها کی هستن و چی هستن تاریخ پر از عرض کنم که سید علی خامنه ای و نمی دانم فرعون و نمرود ازاین هیتلر ها از اینها هست میان یک چند وقتی چیزی میکنند و با خفت و خواری و سرشکستگی میرن زیر خاک.

همبستگی ملی ، 18، اکتبر،2016 : فشار دژخیمان خامنه ای بر زندانیان سیاسی در زندان سنندج

فشار دژخیمان خامنه ای بر زندانیان سیاسی در زندان سنندج


بنا به گزارشهای منتشر شده دژخیمان خامنه ای در زندان سنندج فشار به زندانیان را بطور بی سابقه یی شدت بخشیده اند و توهین و حقارت به زندانیان به امری عادی و روزانه مبدل شده است.

بنا به این گزارش این زندان مرتب علیه زندانیان بهانه‌تراشی کرده و فشارها، محدودیتها و اذیت و آزارها علیه زندانیان سیاسی در این زندان افزایش یافته است.
فشارها، محدودیتها و اذیت و آزارها از طریق رئیس اطلاعات زندان، مسئول حفاظت و مدیر داخلی و بدستور رئیس زندان صورت می گیرد. این اشخاص شرایط غیر انسانی را علیه زندانیان سیاسی بوجود آوردەاند.
از طرفی دیگر دژخیمان زندان در حال حذف تدریجی جیره غذایی، دارو و درمان زندانیان سیاسی و عادی در زندان هستند.
همزمان نیز کمیت و کیفیت غذای زندان را شدیدا کاهش داده است. در صورتی که اکثر زندانیان از اقشار ضعیف جامعه هستند و قادر به خرید غذا از بوفەها نبوده و کاهش کمیت و کیفیت باعث سوء تغذیه و کاهش مقاومت بدن زندانیان شده است.
خاطرنشان می شود زندان مرکزی سنندج دارای ۱۰ بند است و هر اتاق ۲۰ الی ۲۵ نفر جمعیت دارد و معمولآ نیمی از زندانیان از داشتن تخت برای خواب محرومند و به اصطلاح زندانیان در کف اتاق ها و راهرو ها و به صورت چسبیده به هم می خوابند.
همچنین در این زندان، زندانیان بدون توجه به نوع جرائم ارتکابی شان در کنار هم قرار داده میشوند. زندانیان زیر ۱۸ سال و بالای ۱۸ سال را در اتاق های زندان در کنار هم قرار می دهند و همچنین زندانیان سیاسی را هم به جهت وارد آوردن فشار در کنار زندانیان خطرناک قرار می دهند.
لازم به یادآوری است وضعیت زندان زاهدان نیز با دو هزار زندانی و بیش از۳۵۰ زندانی محکوم به اعدام، بسیار بد و نامناسب است.
وضعیت تغذیه و رسیدگیهای درمانی زندان زاهدان 

همبستگی ملی ، 18، اکتبر،2016 : نامه سرگشاده‌ یی از زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد

مریم اکبری منفرد، زندانی سیاسی، در نامه سرگشاده‌ یی، خانواده‌های قربانیان اعدام‌های دهه ۱۳۶۰ را فراخوانده علیه کسانی که بستگانشان را کشتند، دادخواهی کنند.


خود او شکوایه‌ای را تسلیم دستگاه قضایی آخوندی کرده و در آن خواهان «تحقیق پیرامون موضوع اعدام غیرقانونی خواهر و برادر خود» شده است.


او در این شکواییه، می‌نویسد: «با توجه به اینکه اعلام شکایت در مراجع بین المللی تنها پس از آن ممکن است که به مراجع داخلی شکایت شده باشد؛ و با عنایت به مستندات و مستدلات یادشده، اینجانب خواستار تحقیق پیرامون موضوع اعدام غیرقانونی خواهر و برادر خود و روشن شدن جزییات آن، از جمله مسئولان واقعه مرگ آنان، دریافت کیفرخواست و سایر مدارک پرونده‌های آنان و رسیدگی کیفری وفق قوانین موضوعه به خصوص اصل ۳۴ قانون اساسی که دادخواهی را حق مسلم هر فرد می‌داند می‌باشم. همچنین با توجه به اینکه نشانی محل دفن آنها هیچ‌گاه به خانواده اعلام نشده است، درخواست روشن شدن چگونگی فوت و محل دفن آن‌ها را نیز دارم.»

۱۳۹۵ شهریور ۲۵, پنجشنبه

همبستگی ملی ایران،15،سپتامر،2016 : پوزش تصنعی یک قاتل حرفه ای!


پوزش تصنعی یک قاتل حرفه ای!
درپی «عذر خواهی» تصنعی دژخیم سعید مرتضوی از بازماندگان کشتار کهریزک، باندهای متخاصم در درون رژیم خوندی اکنون بر سر این موضوع به جان یکدیگر افتاده اند. مرتضوی که کارنامه سیاه اختلاس، غارت و نیز کشتار و تعرض به دگر اندیشان را در جیب دارد، همان دژخیمی است که یک شبه و با حمایت بیت خامنه ای و دولت احمدی نژاد به پست های کلیدی در دیکتاتوری ولی فقیه رسید.
اقدامات جنایتکارانه وی در زندان کهریزک و موارد متعدد از قتل، شکنجه و کشتار بازداشت شدگان قیام سال ۸۸ بدستور «قاضی مرتضوی» هنوز در حافظه تاریخی مردم ایران باقی مانده است. به یقین باید گفت که اگر این مجموعه از ابعاد افشاگرانه علیه وی و دیگر آمران کشتار مردم ایران نمی بود، هرگز مرتضوی جنایتکار «عذر خواهی» نمی کردند.
از جمله اقدامات سرکوبگرانه وی بعنوان متصدی سانسور، باید به تعطیلی کشاندن دادگاه مطبوعات و به تبع آن بستن بسیاری از نشریات و روزنامه ها در دوران آخوند خاتمی اشاره کرد. همچنین مرتضوی دارای سوابق اختلاس مالی منجمله در زمینه «فروش سوالات کنکور» و یا «انتقال پرونده بیمه های اجتماعی به بابک زنجانی در ازاء دریافت 5,2 میلیون یورو» می باشد.
به گزارش دانشنامه ویکی پدیا: «وی در مقام قاضی دادگاه مطبوعات و دادستان تهران صدها روزنامه و نشریه را توقیف کرد که اوج آن در اردیبهشت ۱۳۷۹ و توقیف فله‌ای مطبوعات بود.
مرتضوی بعنوان عامل اصلی توقیف فله‌ای مطبوعات و بازداشت روزنامه نگاران تا زمان عزلش شناخته می‌شد. در طول دوران دادستانی او بیش از ۱۲۰ روزنامه و نشریه به دستور وی توقیف شده‌اند
وی همچنین از آمران قتل روزنامه نگار ایرانی – کانادایی، زهرا کاظمی می باشد، پرونده ای که همچنان به مانند لکه ننگی بر دامان ولی فقیه نقش بسته است. همچنین پرونده خونین این کارگزار خامنه ای در سرکوب و جنایت بقدری سنگین است که اتحادیه اروپا در تاریخ ۲۳ فروردن ۱۳۹۰ سعید مرتضوی را به دلیل نقش سرکوبگرانه و جنایتکارانه اش در لیست سیاه خود قرارداد و بدین سان ورود وی به کشورهای عضو اتحادیه ممنوع و کلیه دارایی های او نیز در اروپا توقیف خواهد شد.
ابعاد بروز بحران اخیر در میان باند های متخاصم بحدی است که دیگر حتی نزدیکان رژیم نیز جرات دفاع از این دژخیم حکومتی را ندارند. برای نمونه علی مرتضوی طی سخنانی ضمن زدن لگد محکمی به ولی فقیه بعنوان حامی اصلی سعید مرتوضی از جمله گفت: وی «معترضان سال ۸۸ را محق می‌داند، اما به نظر من بیش از آنکه آقای مرتضوی به عنوان مسئول خطاهای خود مجرم است کسانی که چیزی به نام مرتضوی را ساختند و از او حمایت کردند مجرم هستند. وقتی شما به جوانی کم تجربه آن همه اختیارات بدهید که هر نشریه‌ای را که خواست تعطیل کند و هر رفتاری با متهمان داشته باشد خود به خود سرکش می‌شود و طبیعت آن است.»
نایب رئیس مجلس رژیم در ادامه با بیان اینکه هر جا تمرکز قدرت بدون نظارت ایجاد شود و منتقدان سرکوب شوند فساد به وجود می آید گفت: «افرادی از آقای مرتضوی که دنبال قدرت بود به عنوان ابزار دست استفاده کردند و در پشت سر او پنهان شدند به نظر من پرونده آن‌ها هم باید مورد رسیدگی قرار گیرد.»
همچنین آخوند زائری در سخنانی خواستار «اعدام مرتضوی» گردید. وی در این راستا گفت: «جرم او تنها قتل قربانیان مظلوم کهریزک و معمای پیچیده زهرا کاظمی نیست و اتهام او نیز فقط اختلاس ها و دروغ ها و پرونده های مطبوعاتی و ... نیست. بسیار نکته های وحشتناک هست که اگر روزی فضای لازم فراهم شود شاید بر زبان ها بیاید و به گوش ها برسد. اعتماد مخدوش مردم مخصوصا در وضعیت خطرناک و حساس فعلی تنها با حکم اعدام او قدری ترمیم خواهد شد.»